شعرهای عاشقانه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ
خیال
خیالم در هوایت بال بگشوده
دلم در خاطرات شعر دیرینت
میان نامه هایت فال بگشوده
و روح تشنه ام پرواز را
در خاطرات شاد و شیرینت
به شوق دیدنت آغاز بنموده
ولی اینجا کنار من
درون کلبه ام سرد است
کنار شاخه های نسترن
جای تو بس خالی است
سکوت خانه سنگین است
در این تنهایی جان سوز
جمال و نقش رویت را
به روی دیده می گیرم
و بعد آهسته می گویم
خدایا کی توانم یار را دیدن
من اینجا در میان خاطرات عشق شیرینت
درون خود فرو رفتم
دلم از درد می لرزد
فضای خانه غمناک است ومن آرام می گیرم
تمام سینه از عطر تو آکنده است
تمام ذهنم از یاد تو لبریز است
نگاه مهربانت را که گاهی
با نگاهم اوج می گیرد
همیشه دوست می دارم
صدای آشنایت را که با گرمی
مرا از دور می خواند
همیشه دوست می دارم
ولبهای قشنگت را که در گوشم
حدیث عشق می خوانند
همیشه دوست می دارم
تو را من دوست می دارم
در این شبهای جانفرسا که دور از روی ماهت با خیالت راز می گویم
وجودم را سراسر پر ز الطاف تو می بینم
و تنها در خیالم نقش زیبای تو می ماند فقط عشق تو می ماند تو می ماند
۹۲/۰۶/۱۰